مینجیق:
ظاهرا رضاخان هم به نوعی همین طور بوده کم سواد ولی به اهمیت مدرنیته وقف بوده.
شاید روشنفکران اون زمان انقدر صداشون بلند بوده که حتی افرادی که بی سواد بودند هم قانع می کردند.
نظر شما چیه؟
همین طور که از نوشته هایم دریافته اید من خودم گرایش عدالت طلبانه و حمایت از محرومان و طبقات پایین دارم. اما چپگرایی به شیوه ای که در ایران -به دنباله روی از روسیه- از دهه ۲۰ رواج یافت را در مجموع مخرب می دانم.
از برخی استثنائات که بگذریمو چپ ایرانی-به تبع چپ روس- بسیار بیشتر از این که دغدغه بهبود وضع کارگران و زنان و .....داشته باشد دغدغه شاخ و شونه کشیدن به بازاریان و پولدارها و آمریکا و اروپای غربی داشت.
در عمل می بینید بازاریان و کارخانه داران ایران بیش از چپ های ایران دارند برای کارگران دل می سوزانند و سعی در بهبود وضع شان دارند!! چپ ها فقط به اسم کارگران به کارفرمایان و سرمایه داران فحش می دهند و وقتی می بینند کارگران با آنها هم آوایی نمی کنند بدترین فحش ها را به همان کارگران می دهند!
در صورتی که شما بیایید تاریخ چپ را در بریتانیا یا سوئد یا آلمان مطالعه کنید می بینید در قرن ۲۰ منجر به معجزه ای در بهبود وضع کارگران و زنان و کودکان در این کشورها شدند. واقعا وضع محرومان در این کشورها بهبود یافت. در صورتی که ثروتمندان هم خیلی تحقیر و تنبیه نشدند. درست برعکس روسیه. تفاوت از نگرش چپ های این کشورها بود.
چپ گرایی با این ذهنیت از یک طرف و از طرف دیگر کهنه پرستی ای که سید حسین نصر و دوستانش رواج دادند به روشنفکری ایران را خیلی ضربه زد. روشنفکران پرنفوذ مثل شریعتی هم این دو را با هم قاطی کردند و معجونی ساختند که معلوم نبود چی از توش در می آد. در صورتی که روشنفکران صدر مشروطه روشن می دانستند چی می خواهند. به زبان مردم به آنها می گفتند.
یکی از نقاط قوت روشنفکری تبریز در عهد مشروطه آن بود که با زبان ترکی مردم محل با مردم صحبت می کردند. سیاست های پهلوی بر استیلای زبان فارسی باعث شد روشنفکران تبریز در دوران بعدی نتوانند به آسانی با مردم کوچه بازار و امثال ستار خان و باقر خان در نسل های بعدی ارتباط برقرار کنند. این هم ضربه زیادی به تبریز و آذربایجان در درجه اول و کل ایران در درجات بعدی زد.
به هر حال خوشبختانه جو روشنفکری تبریز زیاد به این مسایل آلوده نشده و وجاهت اخلاقی را بین عموم مردم شهر دارد. به نظر من حفظ این وجاهت اخلاقی بسیار مهم هست. از سوی دیگر بالاخره تبریز شهر کوچکی است. به تنهایی نمی تواند جنبشی در سطح ملی راه بیاندازد. حتما نیاز دارد با روشنفکران شهرهای دیگر به خصوص تهران در تعامل باشد (همچنان که در عهد مشروطه بود). در این مراودات --که حتما باید باشد-- باید خیلی مراقب بود که افرادی که بدنام هستند نیایند وسط.
از این ور هم روشنفکران با اخلاق تهران در ارتباط با کسانی که خود را رابط بین روشنفکران تهران و تبریز معرفی می کنند باید مراقب باشند تا بدانند که آیا این فرد در خود تبریز وجهه قابل قبول دارد یا خیر.
یک راه ساده تشخیص آن هست که ببینند آیا اهل جوک ترکی گفتن هست یا نه. اگر از خیل عظیم کسانی باشد که می گویند «ههههههه! من خودم هم ترکم هاااااا!» و بعد یک جوک تحقیر آمیز در مورد ترک ها بگوید مطمئن باشید این فرد درتبریز منفور هست.
این افراد که با این جوک ها در مجالس بزم تهران خودشیرینی می کنند در هنگامی که نیاز به ستارخان پیدا می شود برای این که اعتباری برای خودشان بیافرینند چنان وانمود می کنند که انگار رفیق گرمابه و گلستان ستارخان هستند.
یک کسی را برای ارتباط با تبریز برگزینید که از خودش شخصیتی داشته باشد نه این قبیل افراد. اگر از این قبیل افراد انتخاب کنید گند می زند!
کسی که از خود شخصیتی دارد جلوی شما خود و هفت جدش را خوار نخواهد کرد. جوک ترکی نخواهد گفت. چه بسا اگر دیر سر قرار بیایید اخم هایش هم توی هم می رود. چه بسا قهر کند برود. اما می شود ستارخان گونه روی حرفش حساب کرد. می شود هم اطمینان داشت که مردم تبریز پشت او خواهند ایستاد. تا آخرش!
اگر هم بر فرض محال برتابد مردم تبریز پشت آن قرار نخواهند ایستاد.
به هر حال خوشبختانه جو روشنفکری تبریز زیاد به این مسایل آلوده نشده و وجاهت اخلاقی را بین عموم مردم شهر دارد. به نظر من حفظ این وجاهت اخلاقی بسیار مهم هست. از سوی دیگر بالاخره تبریز شهر کوچکی است. به تنهایی نمی تواند جنبشی در سطح ملی راه بیاندازد. حتما نیاز دارد با روشنفکران شهرهای دیگر به خصوص تهران در تعامل باشد (همچنان که در عهد مشروطه بود). در این مراودات که حتما باید باشد باید خیلی مراقب بود که افرادی که بدنام هستند نیایند وسط.
از این ور هم روشنفکران با اخلاق تهران در ارتباط با کسانی که خود را رابط بین روشنفکران تهران و تبریز معرفی می کنند باید مراقب باشند تا بدانند که آیا این فرد در خود تبریز وجهه قابل قبول دارد یا خیر.
یک راه ساده تشخیص آن هست که ببینند آیا اهل جوک ترکی گفتن هست یا نه. اگر از خیل عظیم کسانی باشد که می گویند «ههههههه! من خودم هم ترکم هاااااا!» و بعد یک جوک تحقیر آمیز در مورد ترک ها بگوید مطمئن باشید این فرد درتبریز منفور هست.
این افراد که با این جوک ها در مجالس بزم تهران خودشیرینی می کنند در هنگامی که نیاز به ستارخان پیدا می شود برای این که اعتباری برای خودشان بیافرینند چنان وانمود می کنند که انگار رفیق گرمابه و گلستان ستارخان هستند.
یک کسی را برای ارتباط با تبریز برگزینید که از خودش شخصیتی داشته باشد نه این قبیل افراد. اگر از این قبیل افراد انتخاب کنید گند می زند!
کسی که از خود شخصیتی دارد جلوی شما خود و هفت جدش را خوار نخواهد کرد. جوک ترکی نخواهد گفت. چه بسا اگر دیر سر قرار بیایید اخم هایش هم توی هم می رود. چه بسا قهر کند برود. اما می شود ستارخان گونه روی حرفش حساب کرد. می شود هم اطمینان داشت که مردم تبریز پشت او خواهند ایستاد. تا آخرش!
من در مورد تبریز اطلاع دارم برای همین در مورد تبریز حرف می زنم. احتمالا در شیراز و کرمان هم مثل تبریز باشند.
اگر یک شبکه ای شکل بگیره بین روشنفکران تبریز و شیراز و کرمان و بخشی از روشنفکران تهران وکرج که به اخلاق جنسی مورد قبول مردم کوچه بازار پایبندند، باز می شه امید داشت مثل زمان مشروطه مردم روی حرف روشنفکران حساب کنند و پشت آنها بایستند تا جنبشی ملی رو به جلو شکل بگیره که بخشی از معضلات کشور را حل کنه. (مثلا مشکلات محیط زیستی یا قوانین و هنجارهای ضد زن).
در ضمن کرج را هم دست کم نگیرید. در حال حاضر لیبرال ترین شهر ایران هست. ساکنان کرج هم از سراسر ایران آمده اند و در شهرستان های مختلف فامیل دارند. کرج می تونه خیلی نقش مهمی در آینده ایران بازی کنه. در حال حاضر جمعیتش اندکی بیشتر از تبریز و شیراز هست.
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل